رفیق شفیق |
گویند مردی بود منافق ، اما زنی داشت مؤمن و متدین . این زن تمام کارهایش را با « بسم الله » آغاز میکرد.شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک میشد و سعی میکرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن دادتا آن را به عنوان امانت نگه دارد . زن آنرا گرفت و با گفتن « بسم الله الرحمن الرحیم » در پار چه ای پیچید و با « بسم الله » آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد . شوهرش مخیافیانه آن طلا را دزدید وبه دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و « بسم الله » را بی ارزش جلوه دهد. او بعد از اینکار به مغازه ی خود رفت . در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد ،آن مرد ماهیها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش ان را برای نهار آماده سازد. زن وقتی یکی از شکم آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه ی طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهیهاست . آنرا برداشت و با گفتن « بسم الله » در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت وکیسه ی زر را طلبید. زن مؤمنه فورا با گفتن « بسم الله » از جای برخاست وکیسه ی زر را آورد . شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
برچسبها: [ دوشنبه 92/9/25 ] [ 9:46 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |