سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفیق شفیق

سلام عید همگی مبارک انشاالله که هر چی خیر و خوبیه دراین سال شامل حالتون بشه.

 ما این دعاهای خوبو برای هم میکنیم که خیلی هم عالیه ، اما به هر حال ممکنه که برای هر کسی سختیایی پیش بیاد که گریز ناپذیره ، مهم اینه که اینقدر خود ساخته باشی که بتونی از پس اونها خوب بر بیای ، و اینم فقط در سایه ی توکل به خدا به دست میاد . هر چقدر ایمانت بالاتر باشه ، تسلیمت بیشتره. این شعار نیست ، بلکه به زبان گفتن آسونه اما توی مشکلات معلوم میشه و میتونی خودتو محک بزنی که چقدر ایمانت قویه یا ضعیف.

یکی از این سختیا ، وتحمل کردن اون ، و نگه داشتنش که خیلی هم سخته، نگه داشتن ایمان در دوره ی آخرالزمانه . چرا که در روایت داریم در دوره ی آخرالزمان(دوره ی غیبت امام ) نگه داشتن ایمان از نگه داشتن آتش کف دست، سخت تره...

خدایا تا این حد ...

من همیشه توی این فکرم که ،من که طاقت ندارم لحظه ای آتش کف دستم بگیرم ،اما منِ این همه ادعا یعنی چی؟،میتونم ایمانمو توی این همه فتنه و گناه حفظ  کنم و دل امامو نرنجونم.

البته شدنی است اما بسیار سخته...

امام زمان

 



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 92/1/4 ] [ 10:6 صبح ] [ گل نرگس ] [ نظر ]


آیا می دانید چرا وقتی به هم می رسیم ، می گوییم الهی 120 سال زنده باشی ؟ برای چه نمی گوییم 100 یا 150 سال یا...یعنی چی؟
در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران ، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند (که البته اضافه هم می کردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و در کل ایران این جشن برپا بود (تقویم فعلی که به «تقویم جلالی» نامیده می شود حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است)آفرین
برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند و بعضی ها هم اصلا این جشن را نمی دیدند، دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشد که این جشن باشکوه را ببیند و این، به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.چشمک


گل تقدیم شماحالا عزیزم «الهی 120 سال زنده باشی»گل تقدیم شما



برچسب‌ها:
[ جمعه 91/12/25 ] [ 9:58 عصر ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

 

چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت دست به دست شد که دارای نکات جالبی در خصوص سیاست های رسانه ای در برداشت :

مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف آنها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و میگوید : تو یک قهرمانی

فردا در روزنامه ها می نویسند :

یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد

اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم

پس روزنامه های صبح می نویسند:

آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .

آن مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم

از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی

 من ایرانی هستم

فردای آن روز روزنامه ها این طور می نویسند :

یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت!



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 12:34 صبح ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

خدایا امسال هم در حال تمام شدن هست اما از گم شده ی ما خبری نشد . خدایا همه میگن این همه گرانی ، این همه سختی و مشکلات، این همه فقر و بدبختی ، این همه مریضی لاعلاج پس چرا آقا نمیاد تا همه ی اینها به پایان برسه ؟!!!

خدایا من توی این فکرم که درسته مردم از همه چیز خسته و دل آزرده اند، اما چرا هیچ کس نمیگه خدایا چرا آقا نیومد تا غم و غصه ی خودش تموم بشه؟!!!

چرا نیومد تا دلش خوشحال بشه ؟!!!

چرا نیومد تا همه ی انبیا و اولیا که منتظرش بودن، دیگه با اومدنش شاد بیشن؟!!!

شاید جوابش یه چیز باشه ...

ما آقا رو هم برای حل مشکلات خودمون میخوایم نه برای خودش...

خدایا تورا به مهدی قسمت میدم که امسال رو سال فرج قرار بدی.

حضرت مهدی



برچسب‌ها:
[ دوشنبه 91/12/7 ] [ 11:19 صبح ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

ماه

دلم میخواست روزی روی بادبادکم بنویسم:

«مهدی جان دوستتان دارم بیشتر از هرکس»

 آن وقت نخ بادبادکم را دور قرص خورشید گره بزنم تا هر کجا که خورشید میرود، بادبادکم را با خود ببرد. تا همه­ی مردم دنیا بدانند من چقدر شما را دوست دارم .

دلم میخواست شبی ماه را از آسمان به اتاقم بیاورم . چیزی را روی آن بنویسم، آنوقت دوباره آنرا به جای خود باز گردانم ، تا وقتی ماهیها قصه­ی گم شدن و پیدا شدن چراغ آسمانها را برای صدفها میگویند ، به آنها خبر دهند، ماه در حالی پیداشدکه روی آن نوشته بود:

«مهدی جان دوستتان دارم بیشتر از هر کس»

 گل

یا صاحب الزمان ادرکنی



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 91/11/19 ] [ 1:10 صبح ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

میدونی چرا به نهم ربیع الاول روز به درگ واصل شدن دومی رو عید الزهراءمیگن؟!!

پس خوب گوش کن!

حذیفه یکی از یاران پیامبر (ص)و از شیعیان امیرالمؤمنین (ع)میگوید:  روز نهم ربیع الاول خدمت پیامبر میرسد که حضرت علی و حسنین نزد پیامبر بودند. ایشان تبسم مینمود و میفرمود: بخورید که گوارا باد برشما برکت وسعادت این روز ،به درستی که در این روز خدا دشمن خود و شما را هلاک میکند.ودر این روز دعای مادر شمارا (که به عمر هنگام پاره کردن نامه فدک فرمود : خدا شکمت را پاره کند) مستجاب میگرداند... در این روز فرعون اهل بیتِ من  و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.

در ادامه پیامبر فرمودند: خداوند به من وحی کرده که : ای محمد! علی به منزلت تو نمیرسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غصب کننده ی حق او بر او وارد میشود. کسی که جرأت پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد وبه من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع کند.؛و گوساله ای از برای امت تو بر پا میکند که آن ابوبکر است و به من کفر میورزد در عرش وعظمت و جلال من ، بدرستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود...(1)

روایات در مورد این کافر و منافق بسیار است و عجیب !!!

چرا میگویم کافر و منافق؟؟؟

زیرا امام زمان علیه السلام فرمودند: آنها(ابوبکر وعمر )برای طمع مسلمان شدند. زیرا با یهودیان سرو کار داشتند و از آنها شنیده بودند که در تورات پیشگویی هایی در مورد حضرت محمد شده ،که او بر عرب غالب خواهد شد... و این دو به طمع اینکه از ظرف پیامبر اداره ی بخشی از بلاد به آنها واگذار شود شهادتین را جاری کردند. ولی هنگامی که از آن خیال مأیوس شدندبا همفکران خود در شب عقبه(شب قبل از غدیر) نقشه کشیدند تا پیامبر را بکشند. ولی خدا پیامبر را از مکر آنها با خبر کرد و آنها موفق به کاری نشدند...(2)  تا اینکه بالأخره به دست دخترانشان عایشه و حفصه پیامبر را مسموم کردند و به شهادت رساندند...

وآنها هرگز ایمان نیاوردند...

سخن گفتن در مورد این دو ملعون و ظلمهایی که روا داشتند و حق را از جا جدا کندند و چه بدعتها کهگذاشتند، کتابها میخواهدو...

اما نگو چرا لعن میکنی چون خدا خود در قرآن اینها را لعن فرموده:(إنّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و أعدّ لهم عذابا مهینا) احزاب / 57

خلاصه اینکه لعن اینها نه تنها عیب نداره بلکه خیلی هم براش ثواب آورده شده ، طالباش برن به کتاب فرحه الزهراء نوشته ی ابو علی اصفهانی مراجعه کنن .

البته اینم بگم لعن در خفا و تقیه یادت نره.

خدایا تورا شکر که ما را شیعه ی اهل بیت قرار دادی و مبغض دشمنای اهل بیت.

پی نوشت:

1-زاد المعاد،مجلسی،باب 8 ص325 و زوائد الفوائد،ابن طاوس،باب ربیع الاول وبحارالانوار،مجلسی،ج31 ص120.

2-احتجاج طبرسی ج2 ص465.

 

 

روزی به عمر رسید شیطان

بگریخت از او تا که نگردد گمراه

میرفت عمر زپیش و شیطان میگفت

لاحول ولاقوه الا بالله



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 7:0 عصر ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

ای امام غریب چقدر شما خاندان یکی غریبتر از دیگری و مظلومتر هستید. شما را عسکری نامیدند چون همیشه در محاصره ی نظامی قرار داشتید ، طوری که حتی با همسرتان نمیتوانستید ارتباط بر قرار کنید،چه برسد با شیعیانتان. چون دشمنان میدانستند که قرار است از شما  فرزندی متولد شود که بساط ظلم و ستم را خواهد چیدو...

اما غافل از اینکه جنگ با خدا همچون فوت کردن خورشید است و وقتی خدا بخواهد هر کاری شدنی است.

بمیرم برای آن امام مظلومی که هیچ وقت حتی نتوانست به حج مشرف شود .

ای امام مظلوم وغریب شمارا کشتند در حالی که فقط یک همسر ویک فرزند داشتید ،آنهم مهدی. چرا که تنها ذخیره ی الهی بی هیچ شک و شبهه ای باید دردانه بماند.

پدر و مادرم و جانم وخانواده ام فدای امام مظلومی که حتی بعد از شهادتش بعداز هزار و اندی سال قبرش هم غریب و تنهاست واز دست دشمنان در امان نیست.

خدایا لعنت کن آن اول ظالم بر حق محمد وآل محمد را که نگذاشت حق بر جایش بماند و اینچنین جانشینان خدا در روی زمین حقشان پایمال شد.

خدایا فرج فرزند آن امام غریب را برسان تا انتقام تک تک اجدادش را از آن ظالم و فرعون آل محمد بگیرد. آمین

امام حسن عسکری



برچسب‌ها:
[ شنبه 91/10/30 ] [ 11:34 عصر ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

عجیبه که بارفتن صفر مشکی رو در میاریم و خوشحالیم که عزاداریا تموم شد ولی غافل از اینکه غم اهل بیت تازه ازهمین شهادت پیغمبر شروع شد...

هنگامی که هنوز جنازه ی پیامبر روی زمین بود به دنبال انتخاب خلیفه رفتند. مگر پیامبر جانشین خود را در آن جمعیت صدو بیست هزار نفری در غدیر خم مشخص نکرد .آخر مگر میشود پیامبر این همه زحمت کشید تا مردم هدایت شوند، بعد آنها را رها کند و بدون جانشین بگذارد و برود؟؟؟!!!

بنیان اسلام را از همان موقع شکستند ، با رها کردن اسلام واقعی ورفتن به سوی امام ضلالت!!!

آنقدر اسلام را تحریف کردند، که در صفین وقتی قرآن بر نیزه زدند ، امر بر دوستان علی علیه السلام هم مشتبه شد که حق با کیست؟!!

معاویه انقدر بر اعتقادات مردم کار کرد ،که کسی جرأت نداشت نام فرزندش را علی بگذارد ،یا حتی نام علی را بیاورد !!!

خلاصه اینکه معاویه شده بود حق و علی نا حق!!!

تا کار رسید به جنگ با امام حسن ، که ایشان چهار هزار نفر را به سوی سپاه چهل هزار نفری معاویه میفرستند،اما آنها به سپاه معاویه می پیوندند.چهار هزار نفر دیگر حضرت میفرستند ، و آنها هم به همچنین،وسپس سه هزار نفر دیگر ،اما آنها هم امید حضرت را نا امید کردند و به معاویه پیوستند !!!

خدایا چه شده ؟ معاویه چه بر سر مردم آورده؟همه به سوی او رفتند؟!!(شاید اگر ما هم آنجا بودیم امر بر ما هم مشتبه میشد)

تا کار به صلح کشید چون حضرت اینقدر تنها شده که حتی به اندازه ی انگشتان دست یار نداشتندو ایشان  با این شرط صلحنامه را امضا کردند که : معاویه جانشین برای خود انتخاب نکند، اسلام را زیر پا نگذاردو...

اما بلافاصله بعداز امضای صلحنامه معاویه آن را پاره کرد و بعد از این جریان ورق برگشت ومردم به مکر معاویه پی بردند و اینچنین شد که زمینه برای قیام امام حسین آماده شد...

این است که پیامبر فرمودند: حسن و حسین هر دو امامند، چه صلح کنند چه قیام کنند .

ببین چه کسی بنیان این بدعتها را گذاشت؟ چه کسی حق را از جای خود بیرون کرد ؟ و چه کسی نگذاشت ولایت و امامت راه خود را پی بگیردتا هیچ کس گمراه نشود؟

 اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد...

انشا الله در پست بعدی نقش اول ظالم و اول بدعت گذارنده را خواهم گفت



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 9:2 عصر ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

  ؟ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؟

آمدنم بهر چه بود؟

دوران کودکی­ام را از زمانی به یاد می­آورم که 4 یا 5 سال بیشتر نداشتم و با هم­سالانم مشغول تفریح و سرگرمی بودم. برادر بزرگ­ترم، همیشه خوش­حال از کلاس درس و مدرسه فارغ می­شد و من نشاط درس و سرگرمی آموختن را در او می­دیدم و همین باعث می­شد تا دوست داشته باشم هر چه زودتر، خواندن و نوشتن را در مدرسه بیاموزم. از آن به بعد، سال ها برای من آرام سپری می شدند تا سرانجام با یک کیف و چند قلم و دفتر راهی کلاس درس شدم و تازه فهمیدم نشاط مدرسه با مشکلات تحصیل، عجین است؛ اما شوق درس خواندن تازه در من بیدار شده بود و من از این دشواری­ها خسته نمی­شدم. چند سالی گذشت؛ اما شاید به قدر چشم بر هم زدنی بود. من در آغازِ راهِ مقاطعِ بالاتر بودم و هر چه معلوماتِ بیش­تری فرا می­گرفتم، مشتاق­تر می­شدم.

از دوره­ی دبیرستان، دو سه سالی گذشته بود. من هم مثل دیگر هم­سن و سال­هایم، در فکر کنکور و امتحانی بودم که سرنوشت آینده­ی مرا تعیین می­کرد و تمام آموخته­هایم را به معرضِ آزمون می گذاشت. کنکور پلی بود که می­توانست مرا به هدفم یعنی دانشگاه برساند؛ به همین خاطر سخت کوشیدم و به آرزوی خود رسیدم.

راه زندگی در این سن و سال هموار به نظر می­رسید و من مثل دیگران، در فکرِ ادامه­ی تحصیل و کار و  پیشرفت بودم؛ اما جز همین چند لغت نمی­توانستم هدفِ دیگری را برای آینده­ام متصوّر شوم. این­جا بود که کمی به فکر فرو رفتم:

آیا به­راستی هدف زندگی انسان تنها همین چند واژه است؟

درس کنکور، دانشگاه، ازدواج، کار و پیشرفت!

اگر به تمامی این مراحل دست یافتیم، دیگر هدفی نداریم؟!

مگر می­شود خداوند مخلوقی چنین اعجاب انگیز و جاودانه را تنها برای همین چند کلام ساده آفریده باشد؟!

بعد هم پیر و افسرده و . . .

در نهایت، زیر خروار­ها خاک مدفون و پوسیده می­شویم.

آیا به­راستی این است پایانِ زندگی؟

در این صورت، آیا خلقتِ انسان عبث و بیهوده نیست؟

این ها سؤالاتی است که ذهنِ هر جوانی را می­تواند آزار دهد. من نیز این گونه بودم؛ مدت­ها از بحران هویت رنج کشیدم تا این که به لطف خدا، جوابِ خود را در قرآن یافتم:

؟ وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِیَعْبُدُونِ ؟[1]

؟ و جنیان و انسان­ها را نیافریدم؛ مگر برای بندگی

آری! «بندگی»، این است هدف والای زندگی.

و این معنا، گفتنی نیست؛ شنیدنی نیست؛ چشیدنی[2] است.

باید در طریقِ آن وارد شد و بر آن استقامت ورزید؛[3]

باید دعوتِ خدا و رسول را اجابت کرد

تا آنان ما را زنده کنند؛[4]

باید راه ِچشمه­ی حیات جُست تا به حیاتِ جاودانه رسید.[5]

و چشمه­ی حیات تنها یکی است؛ همان که روزهای جمعه او را مورد خطاب قرار داده، می­گوییم:

« سلام بر تو ای چشمه­ی حیات!»[6]

آری! باید در زندگی راهی به سوی مهدی علیه­السلام جُست

و زندگی را با نام و یاد و محبت او گره زد . . .

و آن­گاه، لذّت زندگی حقیقی را چشید.

امام زمان


پی نوشت:

[1]  . ذاریات(51): 56.

[2]  . امروزه، بشر آن چنان در تکنولوژی مادی پیشرفت کرده و آن قدر زرق و برق زندگیِ دنیوی او را مسحور کرده که به کلّی از هدفِ اصلیِ خلقتِ خود غافل شده؛ اما در این بین، چه بسیار فطرت­های بیداری که در عینِ برخورداری از بالاترین امکانات دنیوی، حیاتِ مادّی هیچ گاه آن­ها را ارضا نکرده و در پی مفهومِ عالیِ حیات بوده­اند؛ اما چه بسا که بعضی از این افراد در اثر گم کردنِ حقیقتِ عالی حیات، به دام یأس و افسردگی شدید و بی انگیزگی در زندگی افتاده­اند. براساس قرآن و روایات تنها راه نجات از چنگ یأس و دل مردگی وارد شدن در طریقِ بندگی خدا، معرفتِ او و محبت حجت خداست. درک لذّت حقیقی از حیاتِ انسانی تنها در سایه­ی محبّت و معرفت امام عصر علیه السّلام ممکن است.

البته درک لذّت این حیات معنوی، همانند درک مزه­ی طعام، گفتنی و شنیدنی نیست؛ چشیدنی است، با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود؛ باید دستوراتِ دین را همانگونه که در قرآن و روایات چهارده معصوم آمده عمل کرد؛ باید با عزم و اراده­ی جدّی در طریق محبّتِ امام زمان علیه السّلام وارد شد.

[3]  . جن(72): 16: ؟ وَ اَلَّوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَاَسْقَیناهُم ماءً غَدَقاً ؟ و اگر بر طریقه­ی ایمان، استقامت بورزند، هر آینه از آب کثیر، سیرابشان می سازیم. ؟ در روایت معنی این آیه چنین آمده است:« اگر ایشان بر ولایت اهل بیت علیهم السلام پایدار بمانند، هر آینه به ایشان علمِ بسیاری عطا می­کنیم که از ائمّه علیهم السلام فرا گیرند.» مجمع البیان 5: 372. آری! این علم است که انسان را حیاتِ حقیقی می بخشد.

[4]  . انفال(8): 24: ؟یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُمْ... ؟

ای خدا! چه می شد این حقیقت باورمان می شد که هدف از آمدن ما به دنیا، خور و خواب و خشم و شهوت نیست؟! ای کاش می فهمیدیم که ما برای یک حیاتِ طیّبه و یک زندگی والاتر خلق شده ایم! آن گاه شاید تا این اندازه در گل و لای دنیا غوطه ور نمی­شدیم! و ای کاش دعوتِ تو را اجابت می کردیم تا تو و رسولت ما را زنده کنید!

[5]  . مضمون یک روایت است؛ راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من حاضر نیستم محبّت شما را با دنیا عوض کنم... حضرت فرمودند:« بد مقایسه ای کردی! دنیا جز ین است که شکمت را سیر کند و عورتت را بپوشاند؛ اما محبت ما به تو حیات ابدی می دهد.»

[6]  .« اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الحَیاةِ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه.



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 91/10/13 ] [ 10:28 صبح ] [ گل نرگس ] [ نظر ]

گل تقدیم شماتولد وبم مبارک گل تقدیم شما

البته با 4-5 روز تأخیرچشمک

یاد اون روزایی که تازه وبلاگ ساختنو یاد گرفتم بخیر . دوست داشتنچقدر ذوق میکردم که به عالم جدیدی راه پیدا کردم. دوست داشتن خداخیر بده به اون کسی که منو با سواد کردآفرین



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 11:17 عصر ] [ گل نرگس ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

گل نرگس
امام رضا علیه السلام: الامام الانیسُ الرَّفیق وَالوالِدُ الشّفیق وَ الأخُ الشَّقیق وَ الاُمُّ البرَّة بالوَلَد الصّغیر. امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز نسبت به کودک نوزاد است.

لینک دوستان
برچسب‌ ها
لینک های مفید
امکانات وب
tzz
ایران رمان