رفیق شفیق |
سلام بر رمضان که پیش از آمدنت تو را میطلبیدیم، و پیش از رفتنت بر دوریت اندوهگین هستیم . سلام بر تو که به خاطرت چه بدیها از ما دور شد، و چه خیرات بر ما فرود آمد. (دعای وداع با رمضان ، صحیفه ی سجادیه) چه مهمونی خوبی بود ، کاش خدا هم بگه چه مهمون خوبی بود... خدایا از تو میخواهم در این شب عید که به اندازه ی تمام این ماه بنده هاتو از آتش نجات میدی، منو هم از آتش قبر و قیامت نجات بدی و مزد ما رو فرج آقامون قرار بدی. راستی تو مفاتیح برای شب عید فطر یه نماز اومده که دو رکعته، در رکعت اول بعد از حمد هزارتا قل هو الله داره، که حضرت علی علیه السلام میفرمایند : هر کس این نمازو بخونه هر حاجتی داشته باشه خدا بهش میده. درسته خوندش کمی وقت گیره ، اما هر کس نمیتونه اومده که صد مرتبه بخونه،اما تو رو خدا بیاین امشب این نمازو بخونیم وهممون برای فرج آقامون دعا کنیم، همونطوری که اگه یه حاجت مهمی داشته باشیم برای رسیدن به اون سخت ترین کارای دنیا رو میکنیم... چه زیباست یک شب همه تنها برای کسی دعا کنیم که او هر شب برای همه به تنهایی دعا میکند! اللهم عجل لولیک الفرج عیدتون مبارک
برچسبها: [ شنبه 91/5/28 ] [ 2:6 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
سلام بر شب قدر ، سلام بر شهید شب قدر ، سلام بر نبأ عظیم، سلام بر صراط مستقیم ، و سلام بر... یا علی ای پدر امت ! ای کسی که اسلام هر چه دارد از فداکاری تو ، از ایمان تو، از شجاعتت، از مهربانیت ،از حلمت، از سکوتت، واز همه چیز تو دارد. یا علی ای همسر لیلة القدر! ای همسر بانوی دو عالم! وای شوهر اسوه ی ایمان و پاکی و صبر وصداقت و ... تنها تو و پسر عمویت رسول خدا شب قدر را درک کردید و شناختید، چرا که ایشان فرمود یا علی تنها من وتو به حق فاطمه را شناختیم .او که معنای واقعی لیلة القدر است ؛و همانطور که خداوند میفرماید « وما ادریک ما لیلة القدر» لیلة القدر را نخواهد شناخت جز من و تو و فرزندان از جانشینان تو. پس کسی به معرفت فاطمه نخواهد رسید که او چه بود و که بود!!! اما یا علی گر چه ما نفهمیدیم و نشناختیم مقام همسرت فاطمه را،اما از تو میخواهیم که در این شب قدر ، شب نزول ملائک ،به ما کمک کنی تا خود را به او نزدیک کنیم واز او درس بگیریم وارتباط خوبی با فرزندت بر قرار کنیم.او که در این شب فرشته ها بر او نازل میشوند واعمال یک سال ما را بر او عرضه میکنند واو است که تقدیرات یک ساله ی ما را امضا میکند... خدایا خیلی شرمگینم از کارهایم که نه تنها در این شبها بلکه همیشه حجتت آنها را میبیند... خدایا مرا ببخش وکارنامه ای پاک را نشان حجتت بده... یا صاحب الزمان ! آقا جان! من در این شبها تمام حاجاتم را کنار میگذارم و فقط از خدا فرج شما را میخواهم گر چه بسیار نالایقم...
برچسبها: [ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 5:6 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
سلام روز تولد امام حسن علیه السلام نتونستم براتون پیام بذارم. اما خوب ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست. عیدتون مبارک از پیامبر صلوات الله علیه وآله روایت است که فرمودند: حسنین دو گوشواره ی عرشند. و فرمودکه: بهشت به خداوند عرض کرد که : مرا مسکن ضعفا و مساکین قرار ده. حقتعالی اورا ندا فرمود که: آیا راضی نیستی که من رکنهای تورا زینت داده ام به حسن و حسین؟ پس بهشت بر خود بالید همانطور که عروس بر خود میبالد. برچسبها: [ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 4:21 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
یک ساعتی میشد که باغچه ها رو آب میداد و مرتبا لبهایش به ذکر صلوات وتسبیح باز و بسته میشد. آرزوی همیشگیش این بود که روزی در کنار این باغچه در حضور امامش بنشیند و درد دل کند، از فراق، از گرفتاریهای زمانه واز اوضاع جامعه بگوید و این که همیشه آرزوی ملاقات امامش را داشته است و... آرام آرام به سوی تخت کنار حوض رفت وبرای خودش چای ریخت و پشتش را تکیه داد و به فکر فرو رفت... با صدای ضربهای که به در خورد به خود آمد و سلانه سلانه به سوی در رفت ودر همان حال میگفت : آمدم ، آمدم... در را به آرامی گشود وبا دیدن مهمان ناگهان در جا خشک شد و زبانش بند آمد. مهمان با لبخندی گفت: « مگر مرا دعوت نکردی ، پس چرا تعارف نمیکنی به داخل منزل بیایم؟» حاجی گفت: چرا آقا ، همیشه چشم به راه شما هستم برای آمدنتان لحظه شماری میکنم . خواست در را بیشتر باز کند تا ایشان را به داخل دعوت کند ، که ناگهان یادش به چیزی افتاد وبا دست پاچگی گفت: آقا فقط چند لحظه صبر کنید تا من یا اللهی بگویم و... دیگر منتظر جواب نشد و به سوی ساختمان دوید وبا عجله وارد شد؛ یک دفعه یادش آمد که کسی در خانه نیست، خواست بدود ومهمانش را دعوت کند ، که یادش آمد به لباسهایی که دیشب برای دخترش خریده بود، مانتو تنگ با آستینهای کوتاه ، که حاجی گر چه با تردید، اما آن را خریده بود. به سرعت آن را برداشت و به گوشهی کمد انداخت ، که چشمش به ارگ کنار اتاق افتاد، خیلی سریع رومیزی بزرگی برداشت و با دقت آن را پوشاند ، اصلا مناسب نبود که... «امام» این وسایل لهو ولعب را در خانهی آنها ببیند، نوارهای کنار ضبط را هم برداشت و گوشهای پنهان کرد. یادش به مهمان افتاد، خیلی زشت بود که او را اینقدر پشت در منتظر نگه داشته بود. اما مگر میشد با این وضع...؟ از خودش بدش آمده بود، وجودش را قابل نمیدانست که امام حتی نگاهی هم به او بیندازند. همان طور که به طرف در حیاط میدوید، با خودش گفت: اگر از وضع کاسبی من پرسیدند، دلیلی ندارد که در مورد بهرهی پول و حلال و حرام آن حرفی بزنم... در را باز کرد وخواست بگوید: بفرمایید... که آه از نهادش بلند شد. هیچ کس پشت در نبود . آنقدر مشغول جمع کردن اسباب و وسایل منزل شده بود، که نفهمید چقدر مهمانش را پشت در معطل کرده است . تا سر کوچه دوید ، اما مهمانش رفته بود، ولی در خانهی همسایههایش باز بود . میدید که همه به این طرف وآن طرف میدوند و مانند حاجی وسایل خود را پنهان میکنند و امام از در همهی آن خانه ها گذشته بود. دودستی بر سر خود کوبید و همانجا وسط کوچه نشست و های های گریه را سر داد ، که ناگهان از شدت گریه از خواب بیدار شد و وسط تخت نشست. با اضطراب نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی مطمئن شد که خواب دیده، دوان دوان به سوی اتاق رفت وهمهی لباسها، نوارها و وسایلی را که مانع استجابت دعا وباعث نزول بلا میشد جمع کرد، و به سوی سجادهی خود رفت. سرش را بر سجده گذاشت و گریست،آنقدر که از شدت اشک خیس شده بود .اشک حسرت و پشیمانی میریخت که چرا به این موضوع فکر نکردم که همواره امام ما را میبیند و میداند و اندوهگین است که ما چرا تنها دعا میکنیم و هیچ به فکر کارها و رفتارهایمان نیستیم و به معنی این جمله توجه نداریم که حضرت میفرمایند: « ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و لحظهای از یاد شما غافل نیستیم.» امان زلحظهی غفلت که شاهدم هستی
برچسبها: [ شنبه 91/5/7 ] [ 7:59 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
لطفا تا آخرش بخونید چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر وطاقت فرساست، ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره! چقدر خنده داره که صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه، اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم، کم به چشم میاد! چقدر خنده داره که وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم! چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پر فروشترین کتاب رمان دنیا آسونه! چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم واز هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم، اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش میشه ،شکایت میکنیم و آ زرده خاطر میشیم! چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم ، اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم! چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامههای روزمره خود پیدا نمیکنیم، اما بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم! چقدر خنده داره که شایعات روزنامهها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان قرآن رو به سختی باور میکنیم! چقدر خنده داره که همهی مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنن، و یا کاری در راه خدا انجام بدن، به بهشت برن! چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره، اما وقتی سخن وپیام الهی رو میشنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم! خنده دار اینطور نیست؟!!! دارید میخندید؟ دارید فکر میکنید؟!!! این حرفها رو به گوش بقیه هم برسونید واز خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنیست. آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواید این حرفهارو به بقیه بزنید خیلیها رو از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند. این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیفتره... برچسبها: [ یکشنبه 91/5/1 ] [ 1:0 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |