رفیق شفیق |
سلام عید همگی مبارک انشاالله که هر چی خیر و خوبیه دراین سال شامل حالتون بشه. ما این دعاهای خوبو برای هم میکنیم که خیلی هم عالیه ، اما به هر حال ممکنه که برای هر کسی سختیایی پیش بیاد که گریز ناپذیره ، مهم اینه که اینقدر خود ساخته باشی که بتونی از پس اونها خوب بر بیای ، و اینم فقط در سایه ی توکل به خدا به دست میاد . هر چقدر ایمانت بالاتر باشه ، تسلیمت بیشتره. این شعار نیست ، بلکه به زبان گفتن آسونه اما توی مشکلات معلوم میشه و میتونی خودتو محک بزنی که چقدر ایمانت قویه یا ضعیف. یکی از این سختیا ، وتحمل کردن اون ، و نگه داشتنش که خیلی هم سخته، نگه داشتن ایمان در دوره ی آخرالزمانه . چرا که در روایت داریم در دوره ی آخرالزمان(دوره ی غیبت امام ) نگه داشتن ایمان از نگه داشتن آتش کف دست، سخت تره... خدایا تا این حد ... من همیشه توی این فکرم که ،من که طاقت ندارم لحظه ای آتش کف دستم بگیرم ،اما منِ این همه ادعا البته شدنی است اما بسیار سخته...
برچسبها: [ یکشنبه 92/1/4 ] [ 10:6 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
برچسبها: [ جمعه 91/12/25 ] [ 9:58 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت دست به دست شد که دارای نکات جالبی در خصوص سیاست های رسانه ای در برداشت : مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف آنها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و میگوید : تو یک قهرمانی فردا در روزنامه ها می نویسند : یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم پس روزنامه های صبح می نویسند: آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد . آن مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی من ایرانی هستم فردای آن روز روزنامه ها این طور می نویسند : یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت! برچسبها: [ سه شنبه 91/12/15 ] [ 12:34 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
خدایا امسال هم در حال تمام شدن هست اما از گم شده ی ما خبری نشد . خدایا همه میگن این همه گرانی ، این همه سختی و مشکلات، این همه فقر و بدبختی ، این همه مریضی لاعلاج پس چرا آقا نمیاد تا همه ی اینها به پایان برسه ؟!!! خدایا من توی این فکرم که درسته مردم از همه چیز خسته و دل آزرده اند، اما چرا هیچ کس نمیگه خدایا چرا آقا نیومد تا غم و غصه ی خودش تموم بشه؟!!! چرا نیومد تا دلش خوشحال بشه ؟!!! چرا نیومد تا همه ی انبیا و اولیا که منتظرش بودن، دیگه با اومدنش شاد بیشن؟!!! شاید جوابش یه چیز باشه ... ما آقا رو هم برای حل مشکلات خودمون میخوایم نه برای خودش... خدایا تورا به مهدی قسمت میدم که امسال رو سال فرج قرار بدی. برچسبها: [ دوشنبه 91/12/7 ] [ 11:19 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
دلم میخواست روزی روی بادبادکم بنویسم: «مهدی جان دوستتان دارم بیشتر از هرکس» آن وقت نخ بادبادکم را دور قرص خورشید گره بزنم تا هر کجا که خورشید میرود، بادبادکم را با خود ببرد. تا همهی مردم دنیا بدانند من چقدر شما را دوست دارم . دلم میخواست شبی ماه را از آسمان به اتاقم بیاورم . چیزی را روی آن بنویسم، آنوقت دوباره آنرا به جای خود باز گردانم ، تا وقتی ماهیها قصهی گم شدن و پیدا شدن چراغ آسمانها را برای صدفها میگویند ، به آنها خبر دهند، ماه در حالی پیداشدکه روی آن نوشته بود: «مهدی جان دوستتان دارم بیشتر از هر کس» یا صاحب الزمان ادرکنی برچسبها: [ پنج شنبه 91/11/19 ] [ 1:10 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
میدونی چرا به نهم ربیع الاول روز به درگ واصل شدن دومی رو عید الزهراءمیگن؟!! پس خوب گوش کن! حذیفه یکی از یاران پیامبر (ص)و از شیعیان امیرالمؤمنین (ع)میگوید: روز نهم ربیع الاول خدمت پیامبر میرسد که حضرت علی و حسنین نزد پیامبر بودند. ایشان تبسم مینمود و میفرمود: بخورید که گوارا باد برشما برکت وسعادت این روز ،به درستی که در این روز خدا دشمن خود و شما را هلاک میکند.ودر این روز دعای مادر شمارا (که به عمر هنگام پاره کردن نامه فدک فرمود : خدا شکمت را پاره کند) مستجاب میگرداند... در این روز فرعون اهل بیتِ من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود. در ادامه پیامبر فرمودند: خداوند به من وحی کرده که : ای محمد! علی به منزلت تو نمیرسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غصب کننده ی حق او بر او وارد میشود. کسی که جرأت پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد وبه من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع کند.؛و گوساله ای از برای امت تو بر پا میکند که آن ابوبکر است و به من کفر میورزد در عرش وعظمت و جلال من ، بدرستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود...(1) روایات در مورد این کافر و منافق بسیار است و عجیب !!! چرا میگویم کافر و منافق؟؟؟ زیرا امام زمان علیه السلام فرمودند: آنها(ابوبکر وعمر )برای طمع مسلمان شدند. زیرا با یهودیان سرو کار داشتند و از آنها شنیده بودند که در تورات پیشگویی هایی در مورد حضرت محمد شده ،که او بر عرب غالب خواهد شد... و این دو به طمع اینکه از ظرف پیامبر اداره ی بخشی از بلاد به آنها واگذار شود شهادتین را جاری کردند. ولی هنگامی که از آن خیال مأیوس شدندبا همفکران خود در شب عقبه(شب قبل از غدیر) نقشه کشیدند تا پیامبر را بکشند. ولی خدا پیامبر را از مکر آنها با خبر کرد و آنها موفق به کاری نشدند...(2) تا اینکه بالأخره به دست دخترانشان عایشه و حفصه پیامبر را مسموم کردند و به شهادت رساندند... وآنها هرگز ایمان نیاوردند... سخن گفتن در مورد این دو ملعون و ظلمهایی که روا داشتند و حق را از جا جدا کندند و چه بدعتها کهگذاشتند، کتابها میخواهدو... اما نگو چرا لعن میکنی چون خدا خود در قرآن اینها را لعن فرموده:(إنّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و أعدّ لهم عذابا مهینا) احزاب / 57 خلاصه اینکه لعن اینها نه تنها عیب نداره بلکه خیلی هم براش ثواب آورده شده ، طالباش برن به کتاب فرحه الزهراء نوشته ی ابو علی اصفهانی مراجعه کنن . البته اینم بگم لعن در خفا و تقیه یادت نره. خدایا تورا شکر که ما را شیعه ی اهل بیت قرار دادی و مبغض دشمنای اهل بیت. پی نوشت: 1-زاد المعاد،مجلسی،باب 8 ص325 و زوائد الفوائد،ابن طاوس،باب ربیع الاول وبحارالانوار،مجلسی،ج31 ص120. 2-احتجاج طبرسی ج2 ص465.
روزی به عمر رسید شیطان بگریخت از او تا که نگردد گمراه میرفت عمر زپیش و شیطان میگفت لاحول ولاقوه الا بالله برچسبها: [ یکشنبه 91/11/1 ] [ 7:0 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
ای امام غریب چقدر شما خاندان یکی غریبتر از دیگری و مظلومتر هستید. شما را عسکری نامیدند چون همیشه در محاصره ی نظامی قرار داشتید ، طوری که حتی با همسرتان نمیتوانستید ارتباط بر قرار کنید،چه برسد با شیعیانتان. چون دشمنان میدانستند که قرار است از شما فرزندی متولد شود که بساط ظلم و ستم را خواهد چیدو... اما غافل از اینکه جنگ با خدا همچون فوت کردن خورشید است و وقتی خدا بخواهد هر کاری شدنی است. بمیرم برای آن امام مظلومی که هیچ وقت حتی نتوانست به حج مشرف شود . ای امام مظلوم وغریب شمارا کشتند در حالی که فقط یک همسر ویک فرزند داشتید ،آنهم مهدی. چرا که تنها ذخیره ی الهی بی هیچ شک و شبهه ای باید دردانه بماند. پدر و مادرم و جانم وخانواده ام فدای امام مظلومی که حتی بعد از شهادتش بعداز هزار و اندی سال قبرش هم غریب و تنهاست واز دست دشمنان در امان نیست. خدایا لعنت کن آن اول ظالم بر حق محمد وآل محمد را که نگذاشت حق بر جایش بماند و اینچنین جانشینان خدا در روی زمین حقشان پایمال شد. خدایا فرج فرزند آن امام غریب را برسان تا انتقام تک تک اجدادش را از آن ظالم و فرعون آل محمد بگیرد. آمین برچسبها: [ شنبه 91/10/30 ] [ 11:34 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
عجیبه که بارفتن صفر مشکی رو در میاریم و خوشحالیم که عزاداریا تموم شد ولی غافل از اینکه غم اهل بیت تازه ازهمین شهادت پیغمبر شروع شد... هنگامی که هنوز جنازه ی پیامبر روی زمین بود به دنبال انتخاب خلیفه رفتند. مگر پیامبر جانشین خود را در آن جمعیت صدو بیست هزار نفری در غدیر خم مشخص نکرد .آخر مگر میشود پیامبر این همه زحمت کشید تا مردم هدایت شوند، بعد آنها را رها کند و بدون جانشین بگذارد و برود؟؟؟!!! بنیان اسلام را از همان موقع شکستند ، با رها کردن اسلام واقعی ورفتن به سوی امام ضلالت!!! آنقدر اسلام را تحریف کردند، که در صفین وقتی قرآن بر نیزه زدند ، امر بر دوستان علی علیه السلام هم مشتبه شد که حق با کیست؟!! معاویه انقدر بر اعتقادات مردم کار کرد ،که کسی جرأت نداشت نام فرزندش را علی بگذارد ،یا حتی نام علی را بیاورد !!! خلاصه اینکه معاویه شده بود حق و علی نا حق!!! تا کار رسید به جنگ با امام حسن ، که ایشان چهار هزار نفر را به سوی سپاه چهل هزار نفری معاویه میفرستند،اما آنها به سپاه معاویه می پیوندند.چهار هزار نفر دیگر حضرت میفرستند ، و آنها هم به همچنین،وسپس سه هزار نفر دیگر ،اما آنها هم امید حضرت را نا امید کردند و به معاویه پیوستند !!! خدایا چه شده ؟ معاویه چه بر سر مردم آورده؟همه به سوی او رفتند؟!!(شاید اگر ما هم آنجا بودیم امر بر ما هم مشتبه میشد) تا کار به صلح کشید چون حضرت اینقدر تنها شده که حتی به اندازه ی انگشتان دست یار نداشتندو ایشان با این شرط صلحنامه را امضا کردند که : معاویه جانشین برای خود انتخاب نکند، اسلام را زیر پا نگذاردو... اما بلافاصله بعداز امضای صلحنامه معاویه آن را پاره کرد و بعد از این جریان ورق برگشت ومردم به مکر معاویه پی بردند و اینچنین شد که زمینه برای قیام امام حسین آماده شد... این است که پیامبر فرمودند: حسن و حسین هر دو امامند، چه صلح کنند چه قیام کنند . ببین چه کسی بنیان این بدعتها را گذاشت؟ چه کسی حق را از جای خود بیرون کرد ؟ و چه کسی نگذاشت ولایت و امامت راه خود را پی بگیردتا هیچ کس گمراه نشود؟ اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد... انشا الله در پست بعدی نقش اول ظالم و اول بدعت گذارنده را خواهم گفت برچسبها: [ یکشنبه 91/10/24 ] [ 9:2 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
؟ وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؟ آمدنم بهر چه بود؟ دوران کودکیام را از زمانی به یاد میآورم که 4 یا 5 سال بیشتر نداشتم و با همسالانم مشغول تفریح و سرگرمی بودم. برادر بزرگترم، همیشه خوشحال از کلاس درس و مدرسه فارغ میشد و من نشاط درس و سرگرمی آموختن را در او میدیدم و همین باعث میشد تا دوست داشته باشم هر چه زودتر، خواندن و نوشتن را در مدرسه بیاموزم. از آن به بعد، سال ها برای من آرام سپری می شدند تا سرانجام با یک کیف و چند قلم و دفتر راهی کلاس درس شدم و تازه فهمیدم نشاط مدرسه با مشکلات تحصیل، عجین است؛ اما شوق درس خواندن تازه در من بیدار شده بود و من از این دشواریها خسته نمیشدم. چند سالی گذشت؛ اما شاید به قدر چشم بر هم زدنی بود. من در آغازِ راهِ مقاطعِ بالاتر بودم و هر چه معلوماتِ بیشتری فرا میگرفتم، مشتاقتر میشدم. از دورهی دبیرستان، دو سه سالی گذشته بود. من هم مثل دیگر همسن و سالهایم، در فکر کنکور و امتحانی بودم که سرنوشت آیندهی مرا تعیین میکرد و تمام آموختههایم را به معرضِ آزمون می گذاشت. کنکور پلی بود که میتوانست مرا به هدفم یعنی دانشگاه برساند؛ به همین خاطر سخت کوشیدم و به آرزوی خود رسیدم. راه زندگی در این سن و سال هموار به نظر میرسید و من مثل دیگران، در فکرِ ادامهی تحصیل و کار و پیشرفت بودم؛ اما جز همین چند لغت نمیتوانستم هدفِ دیگری را برای آیندهام متصوّر شوم. اینجا بود که کمی به فکر فرو رفتم: آیا بهراستی هدف زندگی انسان تنها همین چند واژه است؟ درس کنکور، دانشگاه، ازدواج، کار و پیشرفت! اگر به تمامی این مراحل دست یافتیم، دیگر هدفی نداریم؟! مگر میشود خداوند مخلوقی چنین اعجاب انگیز و جاودانه را تنها برای همین چند کلام ساده آفریده باشد؟! بعد هم پیر و افسرده و . . . در نهایت، زیر خروارها خاک مدفون و پوسیده میشویم. آیا بهراستی این است پایانِ زندگی؟ در این صورت، آیا خلقتِ انسان عبث و بیهوده نیست؟ این ها سؤالاتی است که ذهنِ هر جوانی را میتواند آزار دهد. من نیز این گونه بودم؛ مدتها از بحران هویت رنج کشیدم تا این که به لطف خدا، جوابِ خود را در قرآن یافتم: ؟ وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلّا لِیَعْبُدُونِ ؟[1] ؟ و جنیان و انسانها را نیافریدم؛ مگر برای بندگی.؟ آری! «بندگی»، این است هدف والای زندگی. و این معنا، گفتنی نیست؛ شنیدنی نیست؛ چشیدنی[2] است. باید در طریقِ آن وارد شد و بر آن استقامت ورزید؛[3] باید دعوتِ خدا و رسول را اجابت کرد تا آنان ما را زنده کنند؛[4] باید راه ِچشمهی حیات جُست تا به حیاتِ جاودانه رسید.[5] و چشمهی حیات تنها یکی است؛ همان که روزهای جمعه او را مورد خطاب قرار داده، میگوییم: « سلام بر تو ای چشمهی حیات!»[6] آری! باید در زندگی راهی به سوی مهدی علیهالسلام جُست و زندگی را با نام و یاد و محبت او گره زد . . . و آنگاه، لذّت زندگی حقیقی را چشید. پی نوشت: [1] . ذاریات(51): 56. [2] . امروزه، بشر آن چنان در تکنولوژی مادی پیشرفت کرده و آن قدر زرق و برق زندگیِ دنیوی او را مسحور کرده که به کلّی از هدفِ اصلیِ خلقتِ خود غافل شده؛ اما در این بین، چه بسیار فطرتهای بیداری که در عینِ برخورداری از بالاترین امکانات دنیوی، حیاتِ مادّی هیچ گاه آنها را ارضا نکرده و در پی مفهومِ عالیِ حیات بودهاند؛ اما چه بسا که بعضی از این افراد در اثر گم کردنِ حقیقتِ عالی حیات، به دام یأس و افسردگی شدید و بی انگیزگی در زندگی افتادهاند. براساس قرآن و روایات تنها راه نجات از چنگ یأس و دل مردگی وارد شدن در طریقِ بندگی خدا، معرفتِ او و محبت حجت خداست. درک لذّت حقیقی از حیاتِ انسانی تنها در سایهی محبّت و معرفت امام عصر علیه السّلام ممکن است. البته درک لذّت این حیات معنوی، همانند درک مزهی طعام، گفتنی و شنیدنی نیست؛ چشیدنی است، با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود؛ باید دستوراتِ دین را همانگونه که در قرآن و روایات چهارده معصوم آمده عمل کرد؛ باید با عزم و ارادهی جدّی در طریق محبّتِ امام زمان علیه السّلام وارد شد. [3] . جن(72): 16: ؟ وَ اَلَّوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَاَسْقَیناهُم ماءً غَدَقاً ؟:؟ و اگر بر طریقهی ایمان، استقامت بورزند، هر آینه از آب کثیر، سیرابشان می سازیم. ؟ در روایت معنی این آیه چنین آمده است:« اگر ایشان بر ولایت اهل بیت علیهم السلام پایدار بمانند، هر آینه به ایشان علمِ بسیاری عطا میکنیم که از ائمّه علیهم السلام فرا گیرند.» مجمع البیان 5: 372. آری! این علم است که انسان را حیاتِ حقیقی می بخشد. [4] . انفال(8): 24: ؟یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُمْ... ؟ ای خدا! چه می شد این حقیقت باورمان می شد که هدف از آمدن ما به دنیا، خور و خواب و خشم و شهوت نیست؟! ای کاش می فهمیدیم که ما برای یک حیاتِ طیّبه و یک زندگی والاتر خلق شده ایم! آن گاه شاید تا این اندازه در گل و لای دنیا غوطه ور نمیشدیم! و ای کاش دعوتِ تو را اجابت می کردیم تا تو و رسولت ما را زنده کنید! [5] . مضمون یک روایت است؛ راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من حاضر نیستم محبّت شما را با دنیا عوض کنم... حضرت فرمودند:« بد مقایسه ای کردی! دنیا جز ین است که شکمت را سیر کند و عورتت را بپوشاند؛ اما محبت ما به تو حیات ابدی می دهد.» [6] .« اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الحَیاةِ»؛ مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه. برچسبها: [ چهارشنبه 91/10/13 ] [ 10:28 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 11:17 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |